شعرهای غمگین مولانا

غم در شعرهای مولانا معمولا ریشه در عشق الهی یا عشق انسانی دارد؛ عشقی که گاهی همراه با جدایی و تنهایی است و شاعر در این فاصله‌ ها احساس درد و رنج عمیقی را تجربه می‌ کند. در این مقاله از وب‌سایت هنرمند ایران، با موضوع شعرهای غمگین مولانا همراه شما هستیم؛ با نگاهی هنری به دنیای فرهنگ و خلاقیت، همراه ما بمانید.

شعرهای عاشقانه غمگین مولانا

شعرهای عاشقانه ی غمگین ترکیبی از عشق پاک و سوزناک هستند که دل هر خواننده‌ ای را به لرزه در می‌آورد. مولانا بزرگ‌ ترین عارف و شاعر ایرانی، در این دسته از اشعارش عشق را نه صرفا یک احساس زمینی، بلکه تجربه‌ ای معنوی و عمیق می‌ بیند که گاهی با جدایی، فراق و رنج همراه است. این اشعار، جلوه‌ ای از عشق الهی و انسانی را به تصویر می‌ کشند که در آن شادی و غم در هم تنیده‌ اند. مولانا با ظرافت و لطافت بی‌ نظیرش، دردهای عاشقانه را به شکلی بیان می‌ کند که مخاطب نه‌ تنها همدردی می‌ کند، بلکه به تفکر درباره ماهیت عشق می‌ پردازد.

ای جان و جهانی تویی، جان من تویی
بی تو نمی‌ خواهم، نمی‌ بینم جهان را

شعرهای کوتاه غمگین مولانا

ویژگی اصلی این شعرها توانایی در برانگیختن تأمل و همدلی با دردهای عاشقانه و انسانی در فضای محدود و کم‌ حجم است که قدرت شاعر را در بیان احساسات عمیق نشان می‌ دهد. شعرهای کوتاه غمگین از مولانا از آن دست آثار هنری هستند که در چند کلمه، دریایی از احساسات پیچیده و عمیق را بیان می‌ کنند. این اشعار کوتاه به سرعت و در کم‌ ترین زمان ممکن، دل مخاطب را می‌ ربایند و با زبان ساده ولی پر معنا، حس غم و اندوه را منتقل می‌ کنند.
مولانا در این نوع شعرها از قالب‌ های تک‌ بیتی و رباعی بهره می‌ گیرد تا افکار و احساساتش را به شکلی فشرده و تأثیرگذار بیان کند. این اشعار کوتاه غمگین، برای افرادی که به دنبال لحظات کوتاه ولی عمیق ادبی هستند، گزینه‌ ای عالی به شمار می‌ آید. بسیاری از این اشعار کوتاه در بین مردم به عنوان ضرب‌ المثل‌ های عرفانی و روحانی نیز کاربرد دارند.

بی تو هر لحظه به‌ سان شعله می‌ سوزم
عشق تو به جان من پایان ندارد

شعر غمگین مولانا

شعر غمگین مولانا بازتابی است از دردی عمیق که ریشه در عاشقی و فراق دارد؛ دردی که نه فقط به دل شکسته انسانی بلکه به روحی جستجوگر و سرگردان تعلق دارد. مولانا در این اشعار، به گونه‌ ای صمیمی و گاهی حتی دردناک، تجربه‌ های غمناک و احساسی خود را بیان می‌ کند و به خواننده این امکان را می‌ دهد که به همراه او در مسیر درد و عشق قدم بردارد.
این اشعار معمولا آکنده از تصویرسازی‌ های استعاری و مفاهیم عرفانی‌ اند که غم را نه به عنوان یک حس منفی صرف، بلکه به عنوان پله‌ ای در راه رسیدن به شناخت و وصال می‌ دانند. در واقع شعرهای غمگین مولانا، شکلی از بیان عاطفی و معنوی‌ اند که خواننده را به تأمل درباره رنج و رهایی فرا می‌ خوانند. این آثار قلب مخاطب را می‌ شکنند تا جایی برای نور و مهر تازه باز کنند.

دلم از دست تو زار زار می‌ زند
چون گلی که بر باد گرفتار می‌ زند

شعر فارسي مولانا
شعر فارسي مولانا

شعرهای فارسی با بهره‌ گیری از قالب‌ های مختلفی مانند مثنوی، رباعی، و غزل، توانسته‌ اند پیوندی محکم بین هنر و معنویت برقرار کنند. در شعر فارسی مولانا، عشق به خدا و انسان به‌ عنوان محور اصلی مطرح است و همین موضوع باعث شده تا آثارش همیشه تازه و قابل فهم برای همه نسل‌ ها باقی بماند. او با استفاده از زبان صمیمی و پر احساس، توانسته است دنیای پیچیده درون انسان‌ ها را به تصویر بکشد و احساسات عمیق را به زبان شعر بیان کند.
شعر فارسی از مولانا یکی از گنجینه‌ های بی‌ نظیر ادبیات فارسی و فرهنگ عرفانی است که قرن‌ ها الهام‌ بخش انسان‌ ها بوده است. مولانا جلال‌ الدین محمد بلخی، عارف بزرگ قرن هفتم هجری، در آثارش با زبانی ساده و در عین حال پر معنا به بیان مفاهیم عمیق انسانی، عشق الهی، و سیر و سلوک روحانی پرداخته است. شعرهای فارسی مولانا پر از تصاویر شاعرانه و نمادهای عرفانی است که نه تنها زیبایی ادبی را به نمایش می‌ گذارند، بلکه خواننده را به تفکر و تأمل درونی دعوت می‌ کنند.

بشنو از نی چون حکایت می‌ کند
وز جدایی‌ ها شکایت می‌ کند
کز نیستان تا مرا ببریده‌ اند
در نفیرم مرد و زن نالیده‌ اند

شعرهای غمگین مولانا چاوشی

شعرهای غمگین مولانا وقتی به صدای محسن چاوشی می‌ رسد، رنگ و بویی خاص و متفاوت پیدا می‌ کند. چاوشی با تبحر خود در اجرا و انتخاب اشعار مولانا، توانسته است عمق احساسات غم و اندوه را به مخاطبان منتقل کند. صدای خاص و دلنشین او که ترکیبی از حس نوستالژیک و پرشور است، شعرهای غمگین مولانا را به گونه‌ ای تازه و جذاب بازخوانی می‌ کند.
در این اجراها، شعرهای غمگین مولانا از حالت صرفا ادبی خارج شده و به تجربه‌ ای صوتی و احساسی تبدیل می‌ شوند که می‌ توان آن را در دل هر شنونده حس کرد. ترکیب صدای چاوشی و کلمات پر از درد و عشق مولانا، یک تجربه هنری و معنوی بی‌ نظیر خلق می‌ کند که برای طرفداران ادبیات فارسی و موسیقی پاپ معاصر جذاب است. این شعرها از جنس غم‌ های عاشقانه، فراق، و تنهایی هستند که هر شنونده را به دنیایی عمیق و متفاوت می‌ برند.

بیچاره‌ تر از عاشق بی‌ صبر کجاست؟
درمان غم عشق نه صبر و نه ریاست

شعر مولانا غمگين

شعر مولانا با مضمون غمگین بازتابی است از زخم‌ های درونی و دردهای عاشقانه که در بطن زندگی و تجربه‌ های انسانی شکل می‌ گیرد. این اشعار که غالبا حول موضوعاتی مانند فراق، تنهایی، و حسرت می‌ چرخند، از ویژگی‌ های خاصی برخوردارند که باعث می‌ شود خواننده به درون شاعر نفوذ کند و همدلی عمیقی با احساسات او پیدا کند.
در این نوع شعرها، مولانا با زبانی ساده اما پرطنین، تصاویر غمناک و دلنشینی خلق می‌ کند که از عمق جان می‌ آیند. از آنجا که مولانا عارف است، غم‌ هایش همواره در زمینه‌ ای معنوی و عرفانی قرار دارند؛ غمی که موجب رشد و تعالی روح می‌ شود و خواننده را به تفکر درباره رنج و رهایی دعوت می‌ کند. این اشعار نه تنها به بیان غم و اندوه می‌ پردازند بلکه مسیر رسیدن به آرامش را نیز نشان می‌ دهند.

دلم از دست تو زار زار می‌ زند
چون گلی که بر باد گرفتار می‌ زند

شعرهای غمگین مولانا بلند
شعرهای غمگین مولانا بلند

شعرهای غمگین مولانا با ابیات بلند معمولا در قالب مثنوی‌ ها و داستان‌ های شعری بلند بیان می‌ شوند که فرصت بیشتری برای شرح حالات درونی و تفصیل احساسات فراهم می‌ کنند. این نوع شعرها که ترکیبی از حکایت و بیان عواطف است، به‌ طور عمیق به موضوعات عشق، فراق و دردهای روحانی می‌ پردازند.
در شعرهای بلند مولانا، هر بیت و هر بخش از داستان، نقشی اساسی در انتقال پیام کلی شعر دارد و خواننده را در سفری عمیق به دنیای درون شاعر می‌ برد. این اشعار معمولا غم‌ آلود و پر از تضادهایی هستند که نشان‌ دهنده نوسانات روحی شاعر در مواجهه با عشق و دوری است. قالب بلند این اشعار، امکان استفاده از تصاویر پیچیده و تعابیر عرفانی را بیشتر می‌ کند و به بیان لایه‌ های مختلف غم کمک می‌ نماید.

یاران چه کردند که غم تو چنان شد؟
گفتند که صبر کن که جان جهان شد

غمگین ترین شعرهای مولانا

مولانا در اشعار غمگین با نهایت صداقت و سادگی، احساسات ناب و گاهی تلخ خود را بیان می‌ کند و از بیان رنج‌ های روحی‌ اش نمی‌ هراسد. این اشعار با مضامین عرفانی و فلسفی در هم آمیخته‌ اند و نشان می‌ دهند که چگونه غم و رنج می‌ توانند به دروازه‌ ای برای رسیدن به حقیقت و روشنایی تبدیل شوند.
غمگین‌ ترین شعرهای مولانا آن‌ هایی هستند که به اوج درد و رنج عاشقانه و انسانی می‌ پردازند. این اشعار نمایانگر حالت‌ های عمیق تنهایی، اضطراب، و حسرت هستند که در دل عاشق می‌ تپند و از نبود معشوق یا دوری الهی سرچشمه می‌ گیرند.

دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غم که هزار آفرین بر غم باد

شعرهای غمگین مولانا یک بیتی

شعرهای غمگین یک‌ بیتی از مولانا نمونه‌ های پر معنایی هستند که در تنها یک بیت، احساس عمیق و دردناک را بیان می‌ کنند. این اشعار کوتاه اما بسیار تأثیرگذار، اغلب در قالب ضرب‌ المثل‌ های عرفانی یا تک‌ بیت‌ های حکمی ارائه شده‌ اند.
این نوع شعرها به دلیل کوتاهی و عمق معنا، برای استفاده در حالات مختلف عاطفی، نوشته‌ ها و حتی شبکه‌ های اجتماعی بسیار مناسب هستند. آن‌ ها با بیان ساده اما گویا به‌ طور مستقیم به دل مخاطب می‌ نشینند و بار احساسی زیادی را منتقل می‌ کنند.

بی تو هر لحظه به‌ سان شعله می‌ سوزم
عشق تو به جان من پایان ندارد

اشعار غمگین مولانا
اشعار غمگین مولانا

مولانا در این اشعار با تکیه بر مفاهیم عرفانی، غم را نه به‌ عنوان یک حس منفی صرف، بلکه به‌ عنوان مرحله‌ ای از مسیر رشد روحانی و عاشقانه می‌ بیند. این دیدگاه به اشعار غمگین او عمق و معنی می‌ بخشد و آن‌ ها را از حالت معمولی به آثار فاخر ادبی تبدیل می‌ کند.
اشعار غمگین مولانا مجموعه‌ ای از ابیات و قطعاتی است که در آن‌ ها احساسات غم، درد، و تنهایی به زیبایی توصیف شده‌ اند. این اشعار در عین حال که بار غمناک دارند، نوعی قدرت و تحمل در برابر رنج‌ های عاشقانه و انسانی را به تصویر می‌ کشند.

غم مخور ای دل که این درد عاشقی
در نهایت به وصل و شادی می‌ انجامد

شعر غمگین مولانا طولانی

این اشعار معمولا مثنوی‌ های طولانی او هستند که در قالب داستان‌ های فلسفی و عرفانی روایت می‌ شوند. این اشعار طولانی فرصت می‌ دهند تا مولانا عمیق‌ تر به مسائل عشق، غم، و رنج بپردازد و پیام‌ های متعددی را به خواننده منتقل کند.
مضمون شعر ها علاوه بر بیان غم و اندوه، درس‌ هایی درباره تحمل درد، شناخت خود، و رسیدن به آرامش درون دارند. از آنجا که این آثار طولانی هستند، می‌ توان در آن‌ ها تضادها و پیچیدگی‌ های روحی را بهتر دید و فهمید. شعر طولانی مولانا، به‌ نوعی یک سفر روحانی است که از طریق غم به سوی نور و شادی حرکت می‌ کند.

باز آ باز آ هر آنچه هستی باز آ
گر کافر و گبر و بت‌ پرستی باز آ

شعر مولانا محسن چاوشی

ترکیب شعر مولانا و صدای محسن چاوشی، تجربه‌ ای متفاوت و عمیق از ادبیات و موسیقی فارسی است. مولانا با اشعار عرفانی و پر احساس خود، مفاهیمی همچون عشق، درد و فراق را به تصویر کشیده است و محسن چاوشی با اجرای خاص و پر احساسش، این اشعار را به قلب شنوندگان می‌ رساند. صدای خاص چاوشی که تلفیقی از ناله و فریاد است، همخوانی فوق‌ العاده‌ ای با مضامین عمیق و گاهی غمگین اشعار مولانا دارد.
این همکاری هنری نه تنها اشعار کهن را دوباره زنده کرده، بلکه به نسلی جدید این اشعار را شناسانده است. در این اجراها، شنونده همزمان غم و زیبایی را تجربه می‌ کند و به دنیای عمیق عرفانی مولانا راه می‌ یابد. ترکیب موسیقی و شعر باعث شده تا مفاهیم پیچیده مولانا ساده‌ تر و ملموس‌ تر به گوش و دل مخاطب برسد.

برقص آ، برقص آ که آن شاه آمد
برقص آ، برقص آ که همراه آمد
برقص آ، برقص آ که آن یار جان است
برقص آ، برقص آ که دلدار جان است

شعرهای غمگین از مولانا
شعرهای غمگین از مولانا

از دیرباز اشعار غمگین مولانا بخشی از ادبیات پر احساس ایران بوده که بازتاب‌ دهنده رنج‌ ها و دردهای انسانی است. مولانا در این اشعار با زبان نرم و پر از استعاره، احساسات عمیق اندوه و ناامیدی را به تصویر می‌ کشد. غم‌ های او اغلب ریشه در عشق و فراق دارند و به شکل عرفانی بیان می‌ شوند.
این نوع شعرها نه تنها حزن را منتقل می‌ کنند بلکه مخاطب را به اندیشیدن درباره معنای رنج و زندگی دعوت می‌ کنند. اشعار غمگین مولانا بازگوکننده حسرت‌ ها و دردهای انسانی‌ اند که در نهایت به جستجوی آرامش و وصال ختم می‌ شوند. خواندن این اشعار، سفری است به اعماق دل و روح شاعر که هر بار برداشت تازه‌ ای از زندگی و عشق به دست می‌ دهد.

دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد
جز غم که هزار آفرین بر غم باد

شعرهای غمگین مولانا ظلم 

اشعار غمگین مولانا درباره ظلم، پرده‌ ای از واقعیت‌ های تلخ زندگی انسانی را به تصویر می‌ کشند. مولانا در این اشعار، ظلم را نه فقط به معنای بیرونی بلکه به عنوان معضل درونی و دوری از عدالت الهی می‌ بیند. درد ظلم در این اشعار به شکلی عمیق و انسانی بیان می‌ شود و اغلب با حسرت، خشم پنهان و ناله همراه است.
مولانا با بیان لطیف و پر مغز خود، ظلم را محکوم کرده و از خواننده می‌ خواهد که از این چرخه تاریکی بیرون بیاید. این اشعار به یادآوری حق و عدالت و دعوت به تغییر و اصلاح جامعه پرداخته‌ اند و همزمان غم و رنج ناشی از ظلم را منتقل می‌ کنند. ظلم به عنوان مانعی بزرگ در مسیر عشق و نور در شعر مولانا جایگاه ویژه‌ ای دارد.

ظلمت کردی و ستم کشیدی بر خویشتن
بیهوده غم مخور که این غم به پایان میرسد

شعرهای غمگین مولانا طبیعت

مولانا در اشعار غمگین خود گاهی از طبیعت بهره می‌ گیرد تا احساسات و دردهای انسانی را بازتاب دهد. طبیعت در شعر او نه صرفا پس‌ زمینه‌ ای است بلکه نقش زنده و فعال دارد و بازتاب‌ دهنده روح و حال درونی انسان‌ هاست. باد، گل، شب و روز در اشعار غمگین مولانا هر کدام نمادی از غم، جدایی، و تنهایی هستند که با زبان شاعرانه به تصویر کشیده شده‌ اند. این اشعار با توصیف طبیعت اندوهناک، حسی از همزاد پنداری انسان با جهان پیرامونش را منتقل می‌ کنند. به این ترتیب طبیعت در شعر مولانا پل ارتباطی است میان دنیای مادی و معنوی و راهی برای بیان غم‌ های عاشقانه و عرفانی. طبیعت غمگین در شعر او همچون آیینه‌ ای است که انعکاس درون شکسته انسان را نشان می‌ دهد.

گل گفتی که ز دست تو خون می‌ چکد
باد گفت که من از غم تو می‌ لرزم

شعرهای غمگین مولانا مرگ

مرگ یکی از موضوعات اساسی و عمیق در اشعار غمگین مولانا است که به شکل عرفانی و فلسفی به آن پرداخته شده است. او مرگ را نه پایان که پلی برای عبور به مرحله‌ ای تازه و رسیدن به وصال الهی می‌ داند. در این اشعار غم از دست دادن و جدایی جسمانی با اندیشه‌ های معنوی و امید به زندگی پس از مرگ آمیخته شده است. اشعار غمگین مولانا درباره مرگ، تأملی است بر طبیعت فنا پذیری انسان و جستجوی بی‌ پایان برای جاودانگی و آرامش. این دیدگاه متفاوت باعث می‌ شود مرگ در اشعارش همزمان با غم، حامل پیام رهایی و عشق باشد. خواننده در این شعرها با ترس‌ ها، شک و تردید های انسانی روبرو می‌ شود و در نهایت به نوعی آرامش معنوی دست می‌ یابد.

مرگ آمد و گفت ای عاشق بیدار شو
که این جهان فانی است و جاودان رازها

شعرهای غمگین مولانا گریه
شعرهای غمگین مولانا گریه

گریه در شعرهای غمگین مولانا نمادی از رهایی روح و بیان عمیق‌ ترین احساسات است. مولانا گریه را نه به عنوان نشانه ضعف بلکه به عنوان زبانی مقدس برای انتقال درد و عشق می‌ داند. در اشعارش، گریه گاهی ابزاری است برای پاکسازی درون و نزدیک شدن به حقیقت هستی. این گریه‌ ها اغلب همراه با فریادهای خاموش و حسرت‌ های عمیق است که به خواننده اجازه می‌ دهد تا به عمق غم شاعر پی ببرد.
مولانا به ما می‌ آموزد که گریه می‌ تواند دروازه‌ ای برای رشد و تحول باشد و از طریق آن، عشق و آگاهی به دست آید. اشعار غمگین او درباره گریه ترکیبی از اندوه و امید‌ اند که حس انسانی بودن را به شکلی زیبا نمایش می‌ دهند.

چون زار زار گریه کردم به درگاه حق
دلم سبک شد و پرواز آغاز شد

شعرهای غمگین مولانا در مورد خدا

در میان آثار مولانا اشعاری وجود دارند که با غمی لطیف و عرفانی از فراق با خدا سخن می‌ گویند؛ غمی که نه از دوری انسان از دنیا، بلکه از فاصله‌ ی روح با خالق سرچشمه می‌ گیرد. مولانا در این اشعار انسان را موجودی می‌ بیند که با وجود زندگی در این جهان، در حسرت بازگشت به اصل خویش و وصل به محبوب ازلی است. این غم، غمی سازنده و الهی است؛ غمی که اشتیاق را شعله‌ ور می‌ کند و راه را برای سیر و سلوک باز می‌ گذارد. اشعار غمگین او درباره خدا، مملو از ناله‌ ها، تضرع‌ ها، پرسش‌ های بی‌ پاسخ و تمنای وصال است. با خواندن این اشعار، خواننده حس می‌ کند روحش در گفت‌ و گو با معشوقی پنهان است؛ معشوقی که همه چیز هست و در عین حال، در دل غیبت است.

بی‌ تو به سر نمی‌ شود، بی‌ تو گذر نمی‌ شود
داغ دلت، ای خدا، یک لحظه از بر نمی‌ شود

شعر های غمگین گریه دار مولانا

برخی از شعرهای مولانا آن‌ قدر عمیق و درد آلودند که تنها واکنش طبیعی به آن‌ ها، اشک است. این اشعار، پر از اندوه‌ های عاشقانه، دردهای انسانی و جست‌ و جوی بی‌ پایان برای معنا و آرامش‌ اند. گریه در این اشعار تنها واکنشی احساسی نیست، بلکه حرکتی روحی است؛ نوعی تطهیر و رهایی. مولانا با کلماتش، زخم‌ های پنهان دل را لمس می‌ کند و آن‌ ها را به زبان می‌ آورد.
شعرهای گریه‌ دار او از جنس دل‌ شکستگی و فریاد بی‌ صداست؛ از فراق، از نرسیدن، از تنها ماندن، از دوری معشوق. با هر بیت بغضی فروخورده در دل خواننده بیدار می‌ شود و اشک، تبدیل به زبان مشترک میان شاعر و مخاطب می‌ گردد.

گریه کردم شبی به یاد تو
آسمان هم گریست، به حال دل شکسته ام

شعرهای غمگین مولانا حیلت رها کن عاشقا
شعرهای غمگین مولانا حیلت رها کن عاشقا

بیت معروف حیلت رها کن عاشقا، دیوانه شو دیوانه شو یکی از لحظه‌ های ناب در ادبیات عرفانی است که در آن مولانا با لحنی پرشور و آمیخته با درد، دعوت به رهایی از تظاهر، عقل‌ گرایی خشک و خودفریبی می‌ کند.
این فراز از اشعار مولانا، اگرچه با شور عاشقانه بیان شده، اما با غم رهایی، بریدن از دلبستگی‌ ها و سوز درونی همراه است. در این شعر غم نه از فقدان معشوق، بلکه از دوری انسان از حقیقت خود و خدا ناشی می‌ شود. مولانا خطاب به عاشقان، آن‌ ها را دعوت می‌ کند که حیله‌ ها را کنار بگذارند، از عقل حسابگر فاصله بگیرند و با دلی دیوانه و بی‌ پروای عاشق، قدم در مسیر عشق بگذارند؛ مسیری که پر از رنج، آتش و غربت است، اما در انتها به نور می‌ رسد.

حیلت رها کن عاشقا، دیوانه شو دیوانه شو
و اندر دل آتش درآ، پروانه شو پروانه شو

شعر در مورد غم از مولانا

غم در شعر مولانا جایگاهی ویژه دارد نه صرفا یک احساس منفی، بلکه نیرویی برای بیداری و حرکت روح. اشعار او درباره غم، روایتگر سفرهای درونی‌ اند؛ دردهایی که ما را از خواب روزمرگی بیدار می‌ کنند. این غم‌ ها ممکن است از فراق، شکست، تنهایی یا حتی فهم حقیقت سرچشمه بگیرند. مولانا به غم به چشم آینه‌ ای می‌ نگرد که خودِ واقعی ما را آشکار می‌ کند.
او باور دارد که انسان در لحظه‌ های غم است که به ژرف‌ ترین لایه‌ های وجود خود دست می‌ یابد. شعرهایش در این‌ باره، خواننده را وادار می‌ کند به جای فرار از اندوه، با آن روبه‌رو شود و آن را همچون پلی برای رسیدن به حقیقت بپذیرد. این نگاه باعث می‌ شود شعرهای غم‌ آلود او نه تنها ناامید کننده نباشند، بلکه روح‌ بخش و بیدار گر باشند.

ای غم، تو چه خوش نشسته ای در دل من
گرچه سوزی، ولی روشنی از توست

شعر بسیار غمگین

وقتی از شعر بسیار غمگین سخن می‌ گوییم منظور شعرهایی است که نه‌ تنها واژه‌ ها، بلکه لحن، فضای کلی و پیام آن‌ ها سرشار از اندوه و درد عمیق است. در اشعار مولانا، برخی ابیات هستند که غم در آن‌ ها به نهایت خود می‌ رسد؛ غمی نه‌ فقط از جنس فراق، بلکه از جنسی که با هستی آمیخته شده. این اشعار چنان تلخ و در عین حال لطیف‌ اند که دل را می‌ لرزانند.
در این شعرها خواننده با انسانی مواجه می‌ شود که در اوج ناتوانی و بی‌ پناهی، دست به سوی معشوق (که می‌ تواند انسان یا خدا باشد) دراز کرده و از او مدد می‌ خواهد.

خسته‌ ام از جان خود، دیگر مرا طاقت نماند
ای خدا، فریاد رس، این دل دگر طاقت ندارد

⏬مقالات پیشنهادی برای شما عزیزان⏬

  داستان کوتاه ترسناک چند خطی شیطانی
ویژگی صنایع دستیطراحی معماری سنتی ایرانی

مطالعه بیشتر